حوزه علميه امام صادق(عليه السلام) بجنورد

ای آن که عقلت در سرِ جای خودش نیست

بنگر ببین از آن که نامش میبری کیست

هرکه با زهرا کند حتی کمی بی حرمتی

کرده با پیغمبر خاتم بسی ظلم و بدی

هرکه باشد در سرش فکر غضب بر فاطمه

می شود مغضوب رب، مرگش شود پر واهمه

درب منزلگاه زهرا روی او مخروب شد

ناله اش تا عرش رفت و چشم او مرطوب شد

فکر پهلویی شکسته می کند حالم خراب

قلب هر سنگین دلی زین فکر گردد همچو آب

فاطمه بانوی عالم چشم هایش بسته شد    

گویی از ظلم و جفای این زمانه خسته شد

مرغ روح فاطمه سوی ربش پرباز کرد

از جفای این زمین او سوی عرش پرواز کرد

هرگز از سوی علی دیگر صدا ناید به گوش

گشته چون شمعی در این دنیا بسی سرد و خموش

دست ظالم بشکند پهلوی زهرا را شکست

همزمان با این قضیه پشت مولا هم شکست

فاطمیه محترم باشد بشر حرمت بدار  

عیش و نوش در این دهه باشد برای شیعه عار

گر تویی که شیعه هستی شادی و غوغا کنی

دیگر از نصرانی و وهابیت نیست انتظار

شاعر: احمد آفرین (طلبه سطح1 حوزه علمیه امام صادق(ع))

این کلامو باید گفت جای آن کمی خالیست

هرچند که تکراریست تا حدودی الزامیست

این زمونه جایش نیست جای غصه و غم نیست

بی خیالی از درد و مشکلو گرفتاریست

حرف ما از اون دردیست که بی خیالی از آن نیست

درد ما دعاهامون و نماز بی حالیست

درد ما همین است که بی خیال مولاییم

موقع اذان وقت تخمه های بقالی است

موقع ملاقات و با خدایمان بودن

تشویق رونالدو و مسی عجب حالیست

با این که گل هاشون به سود ماها نیست

مشکلات اعصابی برای ما باقی ست

موقع شکستا شون می زنیم به سر هامون

مثل این که در خانه مجلس عزاداریست

دست ایندو پر هست و وضع و حالشان عالی

مزدهای ما اما خنده های توخالیست

دردما نداری و نگاهای با معناست

مدرکان بالا و عقده های بی کاریست

درد ما شده الان بی حجابی کامل

حرفای به روزی و لباسای سوراخی است

مجلسای پارتی در هفته های ما برپاست

ساز و پاپ و رپ جای محفلای قرآنیست

واسه بعضی از ماها نامحرم شده محرم

میگن این دوره وقت عشق بازی و شادیست

تا می خوای بگی چیزی زود جوابتو می دن

حرفای شما مال قرن بوق و صد سالیست

ما بمائیم و درد و دلهای فراموشی

چند وقته که حرفای حسابی هم خاکیست

شاعر علی کریم پور (طلبه حوزه علمیه امام صادق(ع) بجنورد)